آیداآیدا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

آیدا زندگی ما

گردش

هر وقت میریم بیرون و از جلوی مغازه ها رد میشیم آیدا حتماً باید توی مغازه ها هم سرک بکشه ببینه کی توی مغازه هست. اگر هم توی مغازه ای موزیک گذاشته باشند، می ایسته توی مغازه و نانای میکنه.   (توی دهنش پاستیله )   تازگیها وقتی به آیدا میگم میخوام ازت عکس بگیرم، اینجوری می خنده و ژست می گیره.     اینجا هم در حال خوردن پاستیله توی پاساژ. نصفه نیمه می خورد و بقیه شو می انداخت روی زمین. من هم دنبالش می رفتم و از جلوی مغازه ها پاستیل ها رو جمع می کردم.         اینجا هم پارکینگ شهرونده که باز هم آیدا بدو، من بدو     ...
25 تير 1392

این روزهای آیدا 2

 مامان زینت گفت گوشواره های قبلی آیدا کوچک شده و چون روی گوشواره هم گل برجسته داره وقتی می خوابه گیر میکنه به بالش و مبل. مامان زین (به قول آیدا) می گفت دیروز که از خواب بیدار شدی مرتب می گفتی: "گوش، گوش". میگه وقتی اومدم بالای سرت دیدم گل گوشواره گیر کرده به روکش مبل که روش خوابیده بودی. برای همین دیشب رفتیم بیرون که هم پیاده روی کنیم هم برای آیدا گوشواره بخرم.طلا گرمی 102 هزار تومن بود(آیدای مامان، اینو نوشتم که بعدا بزرگ که شدی مقایسه کنی با قیمت طلای زمان خودت). گوشواره های کوچک شده رو هم یادگاری نگه داشتم برای نوه م .   توی پاساژ طلافروشی که ما ویترین ها رو نگاه می کردیم، می دویدی می رفتی تو مغازه ها و می نشستی ر...
19 تير 1392

باغ پرندگان

دیروز (دوشنبه) روی سایت عکسهایی از باغ پرندگان دیدم که خیلی خوشگل بود. به بابایی زنگ زدم و گفتم که آیدا و مامان زینت رو با خودش بیاره محل کار من تا از اینجا بریم باغ پرندگان، چون تو سایت نوشته بود که تا ساعت 6 عصر بیشتر باز نیست (البته اونجا که رفتیم و پرسیدیم گفتند تا ساعت 8 بازه). مامان زینت روزه بود و نیومد ولی آیدا رو آماده کرده بود و با وسایلش سپرده بود به بابا.   اول بگم که اصلا زمان خوبی نرفتیم چون هوا خیلی گرم بود و آفتاب شدید. اگر می دونستیم تا ساعت 8 بازه دیرتر حرکت می کردیم.   باغ پرندگان تو اتوبان بابایی، خیابون کوهستان بود. یه کمی جلوتر از ورودی پارک جنگلی لویزان. ساعت حدود 4 بود که رسیدیم اونجا. بای...
18 تير 1392

کاخ نیاوران

اول از واکسن هجده ماهگی آیدا بگم که اونجوری که فکر میکردم اذیتش نکرد. آخه خیلی از مامانها تو وبلاگهاشون نوشته بودند که خیلی درد داره و بچه تب شدید و استفراغ  داره و ... .شاید هم به خود بچه ها بستگی داره.آیدا یک روز تب کرد و یه مقدار دستش درد میکرد و بی حال بود که خدا رو شکر زود خوب شد.   حالا از پنجشنبه بگم. برای یک کار بانکی باید می رفتیم سمتِ مینی سیتی. بعد از اینکه کارمون انجام شد، من به بابا گفتم حالا که تا اینجا اومدیم، آیدا رو ببریم کاخ نیاوران. اول رفتیم پارک نیاوران که آیدا یک کمی بازی کنه ولی انقدر وسایل آفتاب خورده بود و داغ بود که آیدا نمی تونست سوار بشه. گفتیم حالا که قراره نیست از وسایل استفاده کنه پس میریم تو همون...
18 تير 1392

واکسن هجده ماهگی

آیدای مامان امروز با خاله فاطمه و بابا رفته واکسن هجده ماهگی بزنه، ولی من سرِکارم. امروز و فردا جلسه داریم و نمیتونستم مرخصی بگیرم. الان عذاب وجدان دارم که پیش دخترم نیستم خدا کنه واکسن زیاد اذیتش نکنه. الان زنگ زدم از خاله فاطمه حالشو پرسیدم. در مورد قد و وزنش دکتر گفته روال رشدش مثل قبله نسبت به وزن تولدش خوبه ولی نسبت به بچه های همسنش وزنش کمه. وزنش 9 کیلو و سیصد بوده . من به هر راهی برای غذا خوردنش متوسل شدم، ولی همینقدر جواب داده دیگه. خدا میدونه یک قاشق که بیشتر میخوره، همه مون چقدر ذوق میکنیم. انقدر براش دست زدیم و آفرین گفتیم. که گاهی وقتها من یا بابا که چیزی میخوریم برامون دست میزنه و میگه "آبَرین" . این روزها بی...
10 تير 1392

عید دیدنی

این عکسها مربوط به عید 92 است که جا مونده بود... ، یعنی وقت نکردم...، یعنی تنبلی کرده بودم ... و نگذاشتم اینجا آیدا داشت تنهایی میرفت عید دیدنی که دایی علیرضا رفت و دستگیرش کرد...       ...
8 تير 1392

پرسشنامه وبلاگی

ممنون از مامان پریسا خانوم که من و آیدا رو به تکمیل کردن این پرسشنامه دعوت کرد. چون آیدا فعلا در این موارد اظهارنظر نمیکنه و به مامانش اجازه انتخاب داده پس من جوابهای خودم رو مینویسم   اگر ماهی از سال بودم: اسفند  اگر روزی از هفته بودم: پنج شنبه   اگر یه عدد بودم: هفت  اگر نوشیدنی بودم: آب خنک  اگر ثواب بودم: ثواب در هر صورتی خوبه  اگر درخت بودم: بید مجنون  اگر میوه بودم: انار  اگر گل بودم: رز زرد  اگر آب وهوا بودم: معتدل  اگر رنگ بودم: فیروزه ای  اگر پرنده بودم: طاووس  اگرصدا بودم: صدای آیدا  اگرفعل بودم: __  ا...
8 تير 1392